English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8941 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
virtual inertia U قسمتی از نیروی اینرسی که روی جسم در حال نوسان اثرمیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inertia force U نیروی اینرسی
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscillogram U نوسان سنج نوسان نگار
oscillograph U نوسان سنج نوسان نگار
vibrograph U نوسان نگار نوسان سنج
oscilloscope U نوسان بین نوسان نما
vibrometer U نوسان نگار نوسان سنج
inertia U اینرسی
gyroscopic inertia U اینرسی ژیروسکوپی
moment of inertia U ممان اینرسی
inertialess U فاقد اینرسی
moment of inertia U گشتاور اینرسی
inertia constant U ثابت اینرسی
angular mass U ممان اینرسی [فیزیک]
rotational inertia U ممان اینرسی [فیزیک]
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
triplex U سه قسمتی
portion U قسمتی
portions U قسمتی
triploidy U سه قسمتی
partite U قسمتی
leg U قسمتی از مسابقه
split second U قسمتی از ثانیه
legs U قسمتی از مسابقه
esprit de corps U حمیت قسمتی
esprit de corps U روحیه قسمتی
haxamerous U شش بخشی شش قسمتی
spirit de corps U روحیه قسمتی
sectors U قسمتی ازجبهه
spirit de corps U حمیت قسمتی
spiriting U حمیت قسمتی
spirit U حمیت قسمتی
partial U بخشی قسمتی
sector U قسمتی ازجبهه
esprit U حمیت قسمتی
another guess U قسمتی دیگر
flat U قسمتی از یک عمارت
pate U سر یا قسمتی از سرانسان
triploid U سه قسمتی سه بخشی
plank U قسمتی ازبرنامه
flattest U قسمتی از یک عمارت
tripartition U سه قسمتی کردن
double cloister U راهرو دو قسمتی
modules U قسمتی از سفینه فضایی
lobotomies U برش قسمتی از مغز
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
lobotomy U برش قسمتی از مغز
creasing U قسمتی از زمین کریکت
creases U قسمتی از زمین کریکت
creased U قسمتی از زمین کریکت
aliquot part charge U خرج چند قسمتی
module U قسمتی از سفینه فضایی
helmeted U دارای قسمتی که مانندخودباشد
fraction U کسر درصدی از قسمتی از
neck of the woods <idiom> U ناحیه یا قسمتی از کشور
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
wing U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
winging U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
section charge U خرج چند قسمتی
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
expansion joint U اتصال چند قسمتی
crease U قسمتی از زمین کریکت
striking out pleading U حذف قسمتی از مدافعات
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
ram's horn U قسمتی ازاستحکامات خندق
fractions U کسر درصدی از قسمتی از
dead beat U بی نوسان
see-sawing U نوسان
see-saws U نوسان
oscillations U نوسان
oscillatory motion U نوسان
to-ing and fro-ing U نوسان
yo-yo U در نوسان
yo-yos U در نوسان
oscillation U نوسان
undulation U نوسان
lurching U نوسان
fluctuate U نوسان
fluctuates U نوسان
fluctuation U نوسان
libration U نوسان
fluctuated U نوسان
see-saw U نوسان
see-sawed U نوسان
swing U نوسان
lurched U نوسان
swings U نوسان
sways U نوسان
sway U نوسان
swayed U نوسان
lurches U نوسان
head nystagmus U نوسان سر
vibrancy U نوسان
pulsation U نوسان
ascillation U نوسان
vibration U نوسان
lurch U نوسان
pneumonectomy U قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
zapped U پاک نمودن قسمتی از برنامه
zap U پاک نمودن قسمتی از برنامه
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
zapping U پاک نمودن قسمتی از برنامه
zaps U پاک نمودن قسمتی از برنامه
freeboard U قسمتی از قایق که بیرون اب است
fractional damage U خسارت وارده به قسمتی از وسیله
barons U شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
baron U شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
necks U قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
whip U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whipped U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
aliquot propelling charge U خرج پرتاب چند قسمتی
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
group rendezvous U نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
displacement hull U قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
whips U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
neck U قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
swivels U نوسان کردن
oscillated U نوسان کردن
total amplitude of oscillation U دامنه کل نوسان
oscillate U نوسان کردن
swing bridge U پل نوسان دار
line voltage variation U نوسان ولتاژ
reciprocate U نوسان کردن
reciprocated U نوسان کردن
reciprocates U نوسان کردن
swingy U نوسان دار
librate U نوسان کردن
fading U نوسان صدا
swayer U نوسان دار
light fluctuation U نوسان نور
oscillates U نوسان کردن
swivelled U نوسان کردن
wavers U نوسان کردن
line voltage variation U نوسان شبکه
load variation U نوسان بار
multivibrator U نوسان ساز
oscillation U نوسان سازی
swivel U نوسان کردن
sides way U نوسان عرضی
natural vibration U نوسان طبیعی
natural vibration U نوسان ازاد
undulates U نوسان داشتن
self excited/induced vibration U نوسان خودالقایی
undulated U نوسان داشتن
torsional vibration U نوسان پیچشی
light fluctuation U نوسان روشنایی
wavering U نوسان کردن
wavered U نوسان کردن
waver U نوسان کردن
buffs U نوسان کردن
buff U نوسان کردن
swivelling feature U قابلیت نوسان
vary U نوسان کردن
varies U نوسان کردن
stable oscillation U نوسان پایدار
oscillations U نوسان سازی
undulate U نوسان داشتن
shakes U لرزش نوسان
frequency of oscillations U فرکانس نوسان
boom swing U حیطه نوسان
free oscillation U نوسان ازاد
bulid up U نوسان کردن
fluctuation of load U نوسان بار
vibrator U وسیله نوسان
vibrators U وسیله نوسان
quenching frequency U فرکانس نوسان
shake U لرزش نوسان
oscillograph U نوسان نما
back swing U نوسان به عقب
goniometer U نوسان سنج
barkhausen oscillation U نوسان بارکهاوزن
Recent search history Forum search
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1i was rebelling now
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
0نوسان پیچشی در لیزر الکترون آزاد
0نیروی کارگری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com